قابل توجه است كه بعضي ازمنابع تاريخي، طايفة خونريز ماساژت را با قوم «ياجوج و ماجوج» مذكور در تفاسير تورات و قرآن كريم يكي دانستهاند (رك. نخستين نسخهٔ بازنگريشدهٔ تاريخي، كه مدتها بهعنوان منبعي موثق از زندگي حافظ پذيرفته شده بود، متعلق به سودي، مترجم اهل عثماني (درگذشته ۱۰۰۰ ه.ق) است. بهعنوان نمونه، قطعهٔ «دلا ديدي كه آن فرزانه فرزند/ چه ديد اندر خم اين طاق رنگين»، غزل «بلبلي خون دلي خورد و گلي حاصل كرد/ باد غيرت به صدش خار پريشان دل كرد» و احتمالاً قطعهٔ «آن ميوهٔ بهشتي كامد به دستت اي جان/ در دل چرا نكشتي از دست چون.
واتساپ بهشتي» اشاره به فرزندي دارند كه در زمان حيات حافظ درگذشته است. برخي نويسندگان، «ميوهٔ بهشتي» را مادهتاريخ ۷۷۸ ه.ق براي سالمرگ فرزند ميدانند. با اين همه بعضي مورخان معاصر، همچون محمد معين، اين روايت را درست ميدانند. ق، اما با خطاهايي رتبهاش تنزل يافت؛ نسخهٔ حسين پژمان، چاپ بهسال ۱۹۳۶ م در تهران و داراي ۹۹۴ شعر كه بسياري از آنها مشكوك عنوان شدهاند؛ و نسخهٔ محمد قزويني و قاسم غني چاپ بهسال ۱۹۴۱ م در تهران و داراي ۵۷۶ شعر كه علميترين نسخه و قابل اعتمادترين آنها تاكنون و برپايهٔ برخي از نسخههاي بسيار قديمي و داراي مقدمهٔ خوبي است اما ساختار انتقادي ندارد.
ديوان حافظ را، به احتمال زياد، نخستين بار پس از مرگ او، محمد گلندام گردآوري كردهاست. چندين نسخهٔ خطي شناختهشده در ايران، اروپا و جاهاي ديگر موجودند كه تاريخ آنها مربوط به ربع دوم و سوم سدهٔ پانزدهم ميلادي - يعني سي تا شصت سال پس از مرگ شاعر - است و قابل اطمينانترينِ آنها، كمتر از ۵۰۰ شعر دارد. اما پس از رسيدن به هرمز، در كشتي و پيش از آغاز سفر طوفان برخاست و حافظ از سفر منصرف شد و به شيراز بازگشت. هنگامي كه عزرائيل آمد تا جانش را بگيرد، آدم نپذيرفت و گفت: اشتباه كردي و منكر آن شد و گفت: نميدانم و اين كار را نكردم. اين بازنگري پايهاي شد براي يك نسخه بلند و برجستهٔ ديگر، در سه جلد، شامل ۶۹۲ شعر از هرمان بروكهاوس. پيش از اين نيز اشارهٔ ويژهاي به پژوهشهاي بنيادي قاسم غني شد، اما برخي از دانشپژوهان برجستهٔ فارسي امروز وجود دارند كه مقالاتي مهم در اين زمينه ندارند. البته بعضي از گزارشهاي تأييدنشده حاكي از آن است كه حافظ ديوان خود را در ۷۷۰ ه. اما اشعار حافظ دربارهٔ فرزندانش كمي واضحتر است. اين پديده به اين خاطر است كه راستاي محور چرخش زمين به دور خود كاملاً ثابت نيست و زمين هنگام چرخش به دور خود كمي تاب ميخورد. سرانجام با خواجه جلالالدين تورانشاه وزير كه از يزد به شيراز ميرفته، به ديار خود بازگشته است. سجادي ميگويد با اينكه برخي، به قرائني در غزل و بيت «حافظ ز شوق مجلس سلطان غياث دين/ غافل مشو كه كار تو از ناله ميرود» بر اين باورند كه حافظ اين غزل را براي شاه بنگال سروده، اما هيچ منبع معتبري چنين دعوت و رابطهاي را گزارش نكرده و بيت و غزل مورد نظر به گمان بسيار دربارهٔ غياثالدين كيخسرو اينجوست. با اين كه شاهنامه، برگرداني از چند نثر كهن همچون شاهنامهٔ ابومنصوري است، فردوسي در زمانهاي مناسب از واژگان دخيل عربي بهره ميگرفت تا مردم ايران سخنان او را به آساني بخوانند و بفهمند. مقامات الطيور كه با نام منطق الطير خوانده ميشود شرح سفر مرغان است به درگاه سيمرغ. هامون شخصيت را مدلول ناپايداري ميداند كه قابل تحليل و توصيف است و اين مدلول، عبارت است از جملات و عباراتي كه شخصيت بر زبان ميآورد يا عباراتي كه از زبان ديگر شخصيتها دربارۀ آن شخصيت گفته ميشود (هامون، 1990: 28). در اين راه وي به دو معيار كمّي و كيفي توجه ميكند. جوزف فون هامر در سال ۱۸۱۲-۱۳ م ترجمهاي سترگ به زبان آلماني و منثور از ديوان حافظ تهيه كرد كه گوته هنگاميكه ديوان غربي-شرقي را مينوشت، با آن آشنا بود.
مثلا اين چهار كلمه«دستور» و«رنجور» و «مزدور» و «گنجور» كه ما امروز آنها را با اشباع واو مانند دور و شور تلفظ ميكنيم وحتي بزرگان زبان ما آنها را بهمين شكل قافيه بستهاند دراصل بفتح واو بوده است مانند دانشور وهنرود وپيشهور وكلماتي نظير آنها. درستي اين گزارش بسيار بعيد است. بدون شك استفاده از اين اسم هاي پسرانه تاريخي براي آينده فرزند شما مزاياي بي شماري داشته و زندگي او را زيباتر مي كند. سُر (Swara): منظم خواندن را كه دلچسپ باشد «سُر» مي گويند. ذيلها و تكملههايي بر اين كتاب نوشتهاند كه شامل تالي كتاب وفياتالاعيان صقاعي، فواتالوفيات ابنشاكر، الوافيبالوفيات صفدي و عقودالجمان بهادر زركشي است. ۱۰. گوياي اين است كه «آزَره» به معني اين است كه او را ياري كرد. چرا كه در باقي كارها او تاريخ محلي را به تمامي جنبههاي زندگي و حيات يك شهر مربوط ميدانست. گرچه تاريخ دقيق اين سفر معلوم نيست اما با توجه به اشعاري كه در آنجا سروده و به پيري خودش اشاره كرده، احتمالاً در اواخر عمرش بودهاست. بهجز نامدارانِ خاندانِ اينجويان، حافظ در قطعهاي مدح قوامالدين حسن - وزير شاه شيخ ابواسحاق - نموده و تاريخ درگذشتش را بيان كردهاست.